در دورهای که پیتر نیومارک (1981) آن را دوره ما قبل زبانشناسی ترجمه مینامند، بحث درباره ترجمه، حول یک سوال کلی صورت میگرفت و آن این بود که «آیا ترجمه باید به روش آزاد انجام شود یا روش لغوی» نظریهپرداز که خود را مجبور به انتخاب این یا آن روش میدید، پاسخ خود را به صورتی تجویزی و با استناد به یکی از چهار عامل فرهنگی، اخلاقی، زبانی و زیبا شناختی(و یا مجموعهای از این عوامل) بیان میکرد. پاسخهایی را که با استناد به عوامل فوق داده شده، میتوان به طور خلاصه به صورت قضایایی متضاد به شرح زیر بیان کرد:
عامل فرهنگی
الف. ترجمه ابزاری فرهنگی است. متن اصلی را تا آنجا که لازم است باید تغییر داد تا با فرهنگ مقصد سازگاری پیدا کند.
ب. ترجمه ابزاری فرهنگی است. متن اصلی را باید با کمترین تغییر ترجمه کرد تا بیانگر شیوه تفکر و بیان ملتی دیگر باشد.
عامل زبانی
الف. مترجم باید تا حد امکان کلمات و تعبیرات نویسنده را به کار ببرد و از این راه زبان مقصد را غنی کند.
ب. مترجم باید تا حد امکان از به کار بردن کلمات و تعبیرات نویسنده که زبان مقصد را فاسد میکند پرهیز کند.
عامل اخلاقی
الف. مترجم باید لفظ به لفظ به نویسنده متعهد باشد.
ب. مترجم باید به روح اثر متعهد باشد.
عامل زیبا شناختی
الف. مترجم باید با نقض قراردادهای عرفی زبان مقصد و آشناییزدایی، غرابتِ زبانیِ متنِ اصلی را تا حدِ امکان به ترجمه منتقل کند.
ب. مترجم باید غرابتِ زبانیِ متنِ اصلی را به حداقل برساند و زبان ترجمه را تا حد امکان طبیعی و روان کند.
استدلالهای فوق، چنانکه گفته شد، تجویزیاند و مبنایی سوبژکتیو دارند. هرکدام از آنها ممکن است در شرایط خاصی در جامعهای مقبول واقع شوند و در شرایط خاص دیگری نامقبول. در تاریح ملتها بسیار دیده شده که زمانی یک استدلال مقبول بوده و زمانی استدلال متضاد آن. مقبولیت این استدلالها در نهایت تابع ذوقِ اهلِ قلم و شرایط اجتماعی-فرهنگی و زبانی دورهای خاص میباشد. در دوران جدید، به ویژه در سه، چهار دهه اخیر که حوزه مطالعات ترجمه به تدریج شکل گرفته، نظریه پرداز ترجمه، وقتی صحبت از روش ترجمه میکند، همچنان خود را به اصول کلی این یا آن روش محدود میبیند، اما در اینجا یک تفاوت اساسی وجود دارد. نظریهپرداز دیگر تجویز نمیکند، بلکه با استناد به عوامل مختلف به خصوص نوع متن، به جای اینکه بگوید «باید» این یا آن روش را به کار برد، میگوید این یا آن روش که برای ترجمهی این یا آن متن به کار رفتهاست؛ مناسبتر است و دلایل عینی خود را نیز ذکر میکند. دارالترجمه
تغییر شیوه کار نظریه پرداز از تجویزی به توصیفی، اتفاق مبارکی است که در عرصه مطالعات ترجمه رخ داده است. این تغییر پیامدهای زیادی برای مترجمان دارد. از جمله این پیامدها یکی آن است که مترجم مجبور نیست از روشی پیروی کند که در جامعه ادبی روش غالب در ترجمه به حساب میآید. انتخاب روش بستگی به مخاطب و به خصوص نوع متن دارد. انتخاب روش وقتی درست است که ترجمه برای خواننده مفید باشد یا روش با نوع متن تناسب داشتهباشد. در واقع، انتخاب روش به مترجم واگذار شدهاست. مترجم برای انتخاب روش باید آگاهی داشتهباشد و روش مناسب را با احساس مسئولیت و اعتماد به نفس انتخاب کند. این نکته دستاورد کمی نیست هر چند که اهمیت آن همیشه به درستی درک نمیشود. کم نیستند مترجمانی که همه انواع متون را به یک روش ترجمه میکنند و برای انتخاب روش مناسب، آگاهی لازم و لذا اعتماد به نفس ندارند و دست به تجربه نمیزنند و ترجیح میدهند از روش غالب پیروی کنند.